من تنها کفشدوزکی هستم که خدارا دید

درد هاي بي صدا

بارن نگاهت را من ميفهمم گريه هاي آن قلب پردردت را من ميفهمم غصه هاي قصه ات را بارها شنيدم ناله هاي بي صدايت را من ميفهمم دردهاي گلويت را من ميفهمم شانه هاي خسته ات را من ميفهمم شعله هاي خاكستر خاموشت سوزان است سوختن پروانه هايت را من ميفهمم پرواز فرشته هاي خاموشت آن نگاه بي صدا را من ميفهمم دردهايي كه بي انتها هستند پرواز آرزوهايت را من ميفهمم ...
19 مرداد 1393
1